مثل پسر گمشده
{s5_mp3}https://icfonline.co.uk/wp-content/uploads/sermons/edward040110_1030.mp3{/s5_mp3}
بررسی یکی از معروفترین مثلهای مسیح؛ یکی از واضحترین تعاریف از وضعیت بشر و یکی از زیباترین توصیفهای خدا به عنوان پدر…
متن : انجیل لوقا ۱۵ : ۱۱-۲۴
یکی از معروفترین مثلها ی عیسی همین مثل است ، هیچ مثلی به این اندازه قباحت گناه و سرگردانی انسان و بدبختی او را به تصویر نکشانده و هیچ مثلی نمیتواند به این زیبائی تصویر محبت خدا را به انسان نشان دهد. این مثل ریشه و منشاء بدبختی انسان را توصیف میکند. بدترین و بهترین وضعیًت انسان در این مثل آمده است.
زوایای مختلف این مثل:
اوّل : زمانی که پسر نزد پدر است و هنوز نرفته است.
دوّم : وقتی که پسر دور از پدر است.
سوّم : تصمیمِ باز گشت به سوی پدر.
چهارم: زمانی که پسر دوباره برمیگردد نزد پدر.
مرحلۀ اول : در این مرحله پسر نزد پدر بوده و هنوز نرفته است .او نزد پدر خود همه چیز داشت و از تمام امکانات راحتِ موجودِ ثروتِ پدرش ، همۀ جاه و جلالش برخوردار بود. تا روزی که وسوسۀ جدا شدن در این پسر به وجود آمد. این بخش از این مثل برای ما حاوی این پیام است که ابتدا خدا انسان را در بهترین جا و با بهترین امکانات قرار داده بود . او با خدا راه میرفت. جلال او را میدید. صدای او را میشیند. و بر تمام خلقت تسلط داشت . شبیه خدا آفریده شده بود. بعضی میگویند محیط نمیگذارد که انسان خوبی باشیم ،ولی محیطی زیباتر ، بهتر و پاکتر از باغ عدن نبود. همه نیکوئیها را در بر داشت، امّا انسان گناه کرد. مشکل انسان درون خودش است. عیب انسان این است که مشکل خود را در خارج از خود جستجو میکند.
مرحلۀ دوم : پسر دور ازپدر است. ببینیم چه چیزهائی باعث شد که پسر دور بیفتد. چند وسوسه پیش آمد.
۱- روحیۀ تکبّر و استقلال طلبی. پسر میگوید : « ای پدر سهمی را که از دارائی تو به من باید برسد به من بده» . در باغ عدن هم شیطان به انسان گفت چرا تابع خدا شوی ؟ از این میوه بخور ، این میوه دانش تو را افزایش داده و آنگاه خودت عارف ینک و بد خواهی شد. این فریب شیطان است که انسان تصور کند بدون خدا میتواند زندگی پیروزمندی داشته باشد. در حالیکه خدا انسان را برای خود آفریده و تا انسان در او قرار نگیرد آرام نخواهد بود.
۲- پسر به سرزمین دور دست رفت، تا توانست از پدر فاصله گرفت. این معنی گناه است. یعنی دوری انسان از خدا. جدائی انسان از خدا. این نتیجۀ تلخ گناه است.
۳- اتلاف سرمایه : پسر به عیّاشی ناهنجار تمام سرمایه را تلف نمود. با خوشگذرانیها ودوستان ناپاک تمام دارائی را بر باد داد. امروز هم انسان میزان قابل ملاحظه ای از استعدادها ، پول و انرژی و وقت خود را در کارهای گناه آلود و امور فانی تلف میکند.
۴- قحطی (سقوط): میبینیم که چون هر چه داشت خرج کرد ، قحطی شدید در آن دیار آمد و او سخت به تنگدستی افتاد. قحطی یعنی علامت دردناک دیگر گناه. یعنی خلاء درونی. انسان با وجود همۀ این کارها از درون خالی شد وهیچ چیز گرسنگی او را سیر نکرد. و نشنگی و عطش اورا رفع ننمود. آنچه را که بشر امروز خوشبختی میداند برای او بدبختی آورد. بدون خدا قلب انسان پر نمیشود. مرلین مونرو با همۀ زیبائی و ثروتی که داشت به قحطی روحانی رسید و خود کشی کرد.
۵- رفت خوک چران شد. آیۀ ۱۵ . ببینیم که خوک چران چه معنی دارد؟ خوک در قوم یهود حیوان نجسی است و آنان که خوک چران بودند کار کثیفی میکردندو معاشرت با آنان بد بود ، چون آنچه را که خدا ممنوع کرده بود آنها انجام میدادند. پس خوک چران یعنی در اوج نجاست و کثیف ترین مرحلۀ زندگی . پس به تنگدستی افتاد. فقر شدید. او که شاهزاده بود ، به گدائی افتاد.
انسان هم همین طور ، او حاکم آفریده شده بود . به صورت خدا خلق شده بود . ولی مثل این پسربه وضع دردناک و پستی گرفتار آمد.
مرحلۀ سوم : پسر تصمیم میگیرد به سوی پدر بشتابد. این مرحله شامل چند قدم بود:
۱- پشیمانی ، آیۀ ۱۷ او به خود آمد یعنی پشیمان شد . پس اولین قدمی که انسان باید بردارد این است که بیدار شود. به خودش بیاید و درک کامل از گناه پیدا کند. متنفر از گناه شده و از وضع موجود خودش نفرت نماید. یک باره دگرگون شود . در این داستان این پسر هم به خودش آمد و گفت چقدر از مزدوران پدرم نان فراوان دارند و من از گرسنگی هلاک میشوم. او مقایسه کرد که چه جلالی داشت. حال به چه وضع رقّت باری افتاده. با دستها بر سرش زد که وای بر من. بیدار شد . تا در گناه بود تشخیص نمیداد.
۲- تصمیم به بازگشت است، تصمیم گرفت که به خانۀ پدر برگردد. آیۀ ۱۸ . میگوید : برخاسته به سوی پدر میروم. یعنی مصمم شد. تصمیم گرفت. بدون تصمیم بی فایده است. تصمیمات زیادی ما در زندگی میگیریم . ولی مهمترین تصمیم ، تصمیم بازگشت به خانۀ پدر است. همۀ ما دعوت هستیم که تصمیم بگیریم.
۳- فوراً این تصمیم را به مرحلۀ اجرا درآورد. آیۀ ۲۰ میفرماید در ساعت برخاسته به سوی پدرخود متوجه شد. او با همان وضعی که بود به سوی پدر رفت. با همان وضع درهم و آشفته و دل شکسته.
۴- با فروتنی و شکستگی به سوی پدر رفت. آیۀ ۲۱ با فروتنی و دلشکستگی گفت ای پدر به آسمان و به حضور تو گناه کردهام. و بعد از این لایق نیستم که پسر تو خوانده شوم.
توبه این گونه است. بعضی افراد فکر میکنند که مسیحیّت آزادی است . نمی دانندکه مسیحیّت آزادی از گناهان است. بعضی ها هم نیمه هستند . نیمی با خدا و نیمی با دنیا. فروتنی یعنی خرد شدن در حضور خدا و بازگشت به سوی خدا . ۱۸۰٪ بازگشت.
مرحلۀ چهارم : بازگشت کامل . پسر نزد پدر خودش بازگشت میکند. تکان دهندهترین قسمت این جاست که پدر چه کرد. پدر از دور متوجه شد. پدر اورا دید. پدر رفت به سراغش. دوان دوان رفت
ممکن است پدر انسانی به بچۀ ناخلف در غرور و تکبر و خشم برخورد کند ولی پدر آسمانی از دور و دوان دوان به استقبال ما میآید. این خدای مسیحیّت است. خداوند در کلامش میفرماید هر که نزد من آید او را بیرون نخواهم کرد. خدای منتظر، جوینده، چشم براه ما.
پدر او را در آغوش کشید. خدائی که میپذیردو رحم و شفقت دارد. او را به همان وضعیّت پذیرفت و گفت :
۱- بهترین جامه را بدو بپوشانید. مقام پسری را بدو برگردانید . یعنی انسانیّت کهنه را درآوردو به عنوان پسر، انسانیّت نو راپوشانید.
۲- بعد گفت انگشتری را بر دستش کنید. انگشتری فرزندخواندگی را که در راههای ناهنجا ربر باد داده بود . بعضی میگویند انگشتری همان مهر روحالقدس است. باز او را به مقام فرزند خواندگی قبول کرد . گفت این پسر من است.
۳- بعد گفت نعلین بر پای او کنید. چون کفشها را فروخته بود. پای او زخمی بود. کفش شاهانه بر پای او کردند. کفش نشانۀ صلح و آرامش است. نعلین صلح و آرامش. غلامان پای برهنه راه میرفتند ولی فرزندان نعلین داشتند.
۴- بعد میگوید گوساله ذبح کنید. اشاره به قربانی مسیح است. که راه را برای باز گشت ما فراهم کند. برای این که جشن بر پاشود باید گوساله ذبح شود . بدون ذبح گوساله جشن بر پا نمیشود. قربانی یعنی آن غذای اصلی. عیسی برای ما ذبح شد بر روی صلیب و راه را برای بازگشت ما باز کرد. بعد گفت شادی کنید ، وجد واقعی کنید. چون ! پسر من مرده بود زنده گردید ، گمشده بود یا فت شد. به همین ترتیب فرشتگان شادی بزرگ میکنند وقتی که یک گمشده به سوی خدا میآید.
این وضع ما بود و این عکسالعمل خدا.
__________________________________________