و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد
{s5_mp3}https://icfonline.co.uk/wp-content/uploads/sermons/mansour181112_1200.mp3{/s5_mp3}
برای شنیدن قسمت اول این پیام، اینجا را کلیک کنید.
در جلسه پیش گفتیم که علیرغم اینکه خود را آزاد میخوانیم، اما خیلی از ما نه احساس آزادی میکنیم و نه آزاد زندگی میکنیم. در پس ماسکهایی پنهان میشویم و تظاهر به بودنی میکنیم که نیستیم! به علاوه تاکید کردم که خودفریبی و پنهان شدن پشت ماسکهایی چون اعتقادات، هویت دینی و حتی اتکا به نفس قادر به رهانیدن ما نیست. شفا و آزادی از عادات ناپسند، روابط ناسالم، خودخواهیها، رنجشها، ناهنجاریهای شخصیتی و «بارهای گرانی که به دست و پای ما میپیچد» تنها با نیروی اراده امکانپذیر نیست.
خبر خوش این است که ما میتوانیم آزاد شویم. میتوان بر گناه غلبه کرده و تغییر کرد. چرا که عیسی فرمود «حقیقت را خواهید شناخت، و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.» ولی چطور میتوان حقیقت را شناخت؟ این حقیقت چگونه ما را آزاد میکند؟
حقیقت چگونه شما را آزاد میکند؟
(۱) با تشخیص نیازمان به تغییر. «خوشا به حال فقیران در روح»
«آمین، آمین، به شما میگویم، کسی که گناه میکند، غلام گناه است.»
شما فقط در یک صورت می توانید بگویید من غلام نیستم. و آن اینکه بی گناه باشید! چون کسی که گناه می کند غلام گناه است.
عیسی مسیح تمایزی قائل شد بین فرزندان راستین ابراهیم و کسانی که از او فقط نامی به ارث برده بودند. ابراهیم (پدر ایماندارن) تسلیم و مطیع کلام خدا بود. ابراهیم دعوت خدا را شنید و متابعت کرد. اما مخاطبان عیسی صدای خدا را نمیشنیدند. آنها اگر چه فرزندان نسبی ابراهیم بودند و از نسل او، اما از خصوصیات او بیبهره بودند. اسم او را داشتند ولی رسم او را نداشتند. نام او را داشتند و نشان او را نداشتند.
مسیح تاکید میکند که اگر فرزندان ابراهیم بودید، مثل او رفتار میکردید (آیه ۳۹ و ۴۰)
آنها در مرحله دوم ادعا میکنند که یک پدر دارند، و آن خداست. اما پاسخ عیسی باز منفی است.
پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش نخوانش پسر
میفرماید از خدا نیستید، چون حقیقت را
درنمییابید (آیه ۴۳)
باور نمیکنید (آیه ۴۵)
نمیپذیرید (آیه ۴۷)
ـ اما چرا؟ آیا به این دلیل است که حقیقت خیلی پیچیده است و دست نیافتنی؟
ـ خیر!
ـ مسیح میفرماید: من امدهام، … اینجا هستم، … حقیقت را به شما میگویم، … شما هم که نمیتوانید مرا به گناهی محکوم کنید، … اما باز قبول نمیکنید.
شما ترجیح میدهید دروغ را باور کنید چون نمی خواهید با نیاز خود به تغییر روبرو شوید.
پس تشخیص نیازمان اولین قدم در شفاست.
تشخیص این حقیقت که بدون کمک خدا من قادر به درمان و تغییری ماندگار نخواهم بود.
(۲) با تغییر فکر و نگرش ما.
چون حقیقت فکر ما تغییر میدهد.
فکر ما بر احساس ما تاثیر میگذارد.
و احساس ما بر عملکرد ما و رفتارمان تاثیر میگذارد.
اگر شما میخواهید عملکردتان عوض شود، با تغییر رفتار شروع نمیکنید، بلکه با تغییر فکر.
جنگ با گناه همیشه از فکر ما شروع میشود.
کدام حقیقت، و کدام فکر را در سر «میپرورانید»؟
اما چطور میتوان ذهن نو، فکر تازه داشت؟ این مرا به نکته دوم میرساند:
(الف) با ماندن در کلام خدا
مسیح فرمود «اگر در کلام من بمانید» براستی شاگرد من خواهید بود و در این صورت حقیقی را خواهید شناخت که شما را آزاد خواهد کرد.
برای ماندن در کلام باید مرتب دست به یک چکآپ شخصی بزنیم. مثل کسی که میخواهد سلامت بماند و نیاز به چکآپ فیزیکی دارد.
«خود را بیازمایید که آیا در ایمان هستید یا نه» (۲ قرنتیان ۱۳: ۵)
شاید من درباره خودم، گذشتهام، آیندهام، در مورد موفقیتها و شکستهایم نظر یا عقایدی را میپذیریم که درست نیست؟
شاید درباره اطرافیانم باورهایی را پذیرفتهام که درست نیستند؟
شاید درباره خدا چیزهایی را پذیرفتهام که درست نیست؟
پذیرش چیزهایی که حقیقت نیستند، یعنی پذیرش چیزهایی که از خدا نیست یا او آنها را به این شکل نمیبیند. یعنی فریب. یعنی دروغ.
همانطور که پیشتر اشاره کردم سیاستپیشهگان کسانی را در استخدام خود دارند که حقیقت را به نفع آنها تحریف میکنند. عنوان شغلی این افراد را اگر بخواهید به فارسی ترجمه تحتالفظی کنید میشود، کسانی که دکترای پیچوندن دارن! این افراد اگر شده حقیقت را وارونه، معوج، جعل و تحریف هم میکنند تا به مقاصد و اهداف سیاسی مورد نظرشان برسند.
مسیح میفرماید ابلیس هم تخصص دارد در «پیچاندن»! او دروغگو و پدر دروغهاست از آنجا که با حقیقت نسبتی ندارد. او به شما وعده آزادی و لذت میدهد. اما قصدی ندارد جز دزیدن و کشتن و نابود کردن (یوحنا۱۰:۱۰)
مثل یک صیاد ماهر طعمه را چرب و نرم میکند و قلاب را مخفی. میداند ما با کدام طعمهها راحت وسوسه میشویم. معمولا نیازهای طبیعی انسان به موفقیت، امنیت یا یک رابطهای صمیمی را برمیگزیند. اما کمی آنرا میپیچاند.
بنابراین پذیرش چیزهایی که حقیقت نیستند، یعنی در دام این صیاد افتادن. طعمه او را به دندان گرفتن. پذیرفتن یک فریب؛ یک دروغ. دروغ ما را در اسارت نگه میدارد.
اینجاست که حقیقت میتواند ما را آزاد میکند. این در واقع جایگزین کردن حقیقت کلام خدا به جای همه فریبها و دروغهایی است که به خوردمان داده شده.
مثال: (اسکناسهای جعلی)
همسر بیلی گراهام در ضیافتی در کاخ ملکه انگلستان با یکی از مدیران سازمان امنیت کشور (MI5) هم صحبت شد. بزودی متوجه شد که این شخص در بخش مربوط به مبارزه با جعل اسکناس (counterfeit) کار میکرد. خانم گراهام از او پرسید: “کار شما باید خیلی سخت باشد. حتماً شما وقت زیادی را صرف تشخیص اسکناسهای جعلی میکنید؟” مأمور پاسخ داد: “خیر! ما وقت زیادی را صرف نگاه کردن و بررسی اسکناسهای حقیقی میکنیم. با شناختن اسکناسهای حقیقی، تشخیص اسکناسهای جعلی برایمان خیلی راحتتر است”
تنها کسی که حقیقت را شناخته میتواند، غیر حقیقی را از حقیقی تشخیص دهد. برای یک مسیحی شناخت عمیقتر حقایق کلام خدا بهترین راه برای تشخیص تعالیم غلط است.
چند آیه قبل عیسی خود را اینگونه معرفی میکند: «من نور جهانم. هر که از من پیروی کند، هرگز در تاریکی راه نخواهد پیمود، بلکه از نور زندگی برخوردار خواهد بود.» (یوحنا ۸: ۱۲)
با شناخت عیسی، ما به یک قدرت تمییز میرسیم. یاد میگیریم دروغهایی را که میشنویم باور نکنیم. و حقیقت را شناخته، آزاد شویم، تغییر بیابیم، رشد کنیم.
(ب) با ماندن در روح راستی
کسی که روح خدا، یعنی روح راستی را دارد حقیقت را خواهد شناخت.
«امّا چون روحِ راستی آید، شما را بهتمامی حقیقت راهبری خواهد کرد…» (یوحنا ۱۶: ۱۳)
امّا شما نه در سیطرۀ نفْس، بلکه در سیطرۀ روح قرار دارید، البته اگر روح خدا در شما ساکن باشد. و اگر کسی روحِ مسیح را نداشته باشد، او از آنِ مسیح نیست. امّا اگر مسیح در شماست، هرچند بدن شما بهعلت گناه مرده است، امّا چون پارسا شمرده شدهاید، روح برای شما حیات است. و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، حتی به بدنهای فانی شما نیز حیات خواهد بخشید. او این را بهواسطۀ روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است. (رومیان ۸: ۹-۱۱)
پولس رسول میگوید اگر شخصی از روح خدا برخوردار نیست و در او ساکن نیست، «از آن مسیح نیست». مسیح از طریق روحالقدس در شما ساکن میشود (یوحنا ۱۴: ۱۶ تا ۱۷ و غلاطیان ۲: ۲۰) و راهنما و هادی شما در زندگی میشود تا به شکل گرفتن خصوصیاتی او در شما کمک کند.
آیا شما وجود و حضور این راهنما و هادی را در زندگی خود احساس میکنید؟
«کسی که روح مسیح را دارد از آن مسیح است»
یک تصور اشتباه وجود دارد که اگر کسی از روح خدا برخوردار باشد، دیگر گناه نمیکند. ولی این افسانه ای بیش نیست! روح القدس راهنما و هادی (هدایت کننده) ماست. او به زور و اجبار کسی را رهبری نمیکند. روح القدس کنترل را به دست نمیگیرد. فرمان را از دست شما نمیگیرد. تصمیم گیری همچنان با شماست.
تا در من و شما تمایلی برای پیروی از راهنمایی های او نباشد، کاری از پیش نمی رود. گاهی فکر میکنیم این وظیفه خداست که در ما ساکن شود و فرمان را به دست بگیرد. خدایا تو بیا و تصمیم گیری کن. اگر هم نشد «لابد قسمت نبوده!!» (در واقع مسئولیت را به گردن خدا میاندازیم)
هرکه از احکام او اطاعت میکند، در او ساکن است و او در وی. از اینجا میدانیم او در ما ساکن است که روح خود را به ما بخشیده است. (اول یوحنا ۳: ۲۴)
نتیجه این سکونت چیست؟
از یک درخت موز، انتظار دارید چه میوه ای بدهد؟ از یک درخت سیب چطور؟
حالا از یک روح القدس انتظار دارید چه نتیجه و ثمره ای به بار بیاورد؟
روح القدس یک میوه خاص را به بار می آورد. کسی که روح القدس در او ساکن است نفرت، غم، تشویش، ناآرامی، سخت دلی، ناپرهیزگاری و امثال اینها در او ساکن نیست بلکه: «…ثمرۀ روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است…» (غلاطیان ۵: ۲۲و۲۳)
کسی که در کلام خدا میماند، با پسند و ناپسند خدا آشناست،
به علاوه از حمایت و هدایت، قوت و حکمت روح او برخوردار است،
دیگر نیازی به ماسک ندارد،
از اینکه با خدا و کلام او روبرو شود واهمه ندارد،
بنابراین میتواند، از جلال به جلالی فزونتر دگرگون شویم.
حتی تا به امروز، هرگاه موسی را میخوانند، حجابی بر دل آنها برقرار میماند؛ امّا هرگاه کسی نزد خداوند بازمیگردد، حجاب برداشته میشود. خداوند، روح است و هرجا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است. و همۀ ما که با چهرۀ بیحجاب، جلال خداوند را، چنان که در آینهای، مینگریم، بهصورت همان تصویر، از جلال به جلالی فزونتر دگرگون میشویم؛ و این از خداوند سرچشمه میگیرد که روح است. (۲ قرنتیان ۳: ۱۶ تا ۱۸)