زمین نیکو، دانه بارور
همان روز، عیسی از خانه بیرون آمد و کنار دریا بنشست. امّا چنان جماعت بزرگی او را احاطه کردند که سوار قایقی شد و بنشست، در حالی که مردم در ساحل ایستاده بودند. سپس بسیار چیزها با مَثَلها برایشان بیان کرد. گفت: «روزی برزگری برای بذرافشانی بیرون رفت. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و پرندگان آمدند و آنها را خوردند. برخی دیگر بر زمین سنگلاخ افتاد که خاک چندانی نداشت؛ پس زود سبز شد، چرا که خاک کمعمق بود. امّا چون خورشید برآمد، بسوخت و چون ریشه نداشت، خشکید. برخی میان خارها افتاد، و خارها نمو کرده، آنها را خفه کرد. امّا بقیۀ بذرها بر زمین نیکو افتاد و بار آورد: بعضی صد برابر، بعضی شصت و بعضی سی. آنگاه شاگردان نزد او آمده، پرسیدند: «چرا با این مردم با مَثَلها سخن میگویی؟» پاسخ داد: «درک رازهای پادشاهی آسمان به شما عطا شده است، امّا نه به آنان. زیرا به آن که دارد، بیشتر داده خواهد شد تا بهفراوانی داشته باشد، و از آن که ندارد، همان که دارد نیز گرفته خواهد شد. از این رو با ایشان به مَثَلها سخن میگویم، زیرا: «مینگرند، امّا نمیبینند؛ گوش میکنند، امّا نمیشنوند و نمیفهمند. هر که گوش دارد، بشنود.»
متی ١٣: ١-٢٣
در مثل برزگر عیسی مسیح به چهار واکنش نسبت به کاشت کلام خدا در دل انسانها اشاره می کند.
انسانهائی که کلام خدا را درک نمی کنند، دسته دیگر ایمانشان ریشه ای عمیق ندارد، و عده ای دیگر اولویت های زندگی خود را درست درک نکرده اند.
اما براستی یک زمین خود و نیکو چه واکنشی نسبت به کاشت کلام خدا از خود نشان می دهد؟