پیروزی بر نیروهای تاریکی
{s5_mp3}http://icfonline.co.uk/wp-content/uploads/sermons/Mehrdad230809_1200.mp3{/s5_mp3}
سر منشاء این همه شرارت و بدی در دنیا چیست؟ کلام خدا سه عامل کلی برای این شرارتها قائل است که مسیحیان باید نسبت به هر سه هشیار و آمادۀ مقابله باشند…
آیات متن: افسسیان باب ۶آیات ۱۰-۱۸، و باب ۲ آیۀ ۱و ۳و باب ۴ آیات ۱۷-۱۹؛ مکاشفه باب ۱۲آیۀ ۳ وباب ۱۳آیات ۱و۱۱، پیدایش باب ۳آیۀ ۱،رومیان باب ۵آیۀ ۱۲ کولسیان باب ۱ آیۀ ۱۳ ، دوم پطرس باب ۱آیۀ ۴، اول یوحنا باب ۲ آیات ۱۵-۱۷، یوحنا باب ۱۶ آیۀ ۳۳، کولسیان باب ۲ آیۀ ۱۵.
مقدمه: وقتی به اخبار روزنامهها ،رادیو و تلویزیون نظری افکنیم ، غالب آنها از گناهان و بدیها و شرارتها سخن میگویند . جالب است که از همان ابتدای کلام خدا باب ۳ کتاب پیدایش با این شرارت و گناه روبرو هستیم و این ماجرا تا آخر کتاب مقدس یعنی کتاب مکاشفه ادامه دارد ، مثلاً در باب ۱۲آیه ۱و باب ۱۳ آیه ۱و ۱۱با آن اژدهایی که ظاهر میشود و یا وحشی که از وسط دریا بیرون میآید روبرو میشویم . صحبت از مار قدیمی است همان که در باب ۳ پیدایش با آن روبرو بودیم ، و اصلاً فلسفۀ وجودی کتاب مقدس برای پیروزی ما بر این نیروهای تاریکی است . این مژدۀ انجیل است . در کولسیان باب ۱ آیۀ ۱۳ میفرماید که ما را از قدرت نیروهای تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است .
باید این آگاهی را داشته باشیم که حتی ما ایمانداران که از قدرت تاریکی به نور منتقل شدایم هنوز از تأثیر این نیروها در امان نیستیم ، و این جنگ ادامه دارد . اما در نور و پارسایی و عدالت مسیح بر آن غلبه خواهیم داشت.
سر منشاء شرارت چیست؟
الف: نفس انسان، عاملی که در وجود خود انسان است.
ب : دنیا، که منظور جامعۀ بشریت و روابط و ارزشهای حاکم بر آن است.
ج : شیطان، که به روحی اشاره میشود که رئیس قدرت هواست، همان روحی که هم اکنون در سرکشان عمل میکند. ( دیوها ، ارواح پلید ، یک سری موجودات روحانی که روح هستند و شیطان رئیس آنهاست).
واین سه عامل در افسسیان باب ۲ آیات ۱-۳ ذکر شده:
واما شما به سبب نافرمانیها و گناهان خود مرده بودید، و زمانی در آنها گام میزدید، آنگاه که از روشهای این دنیا و از رئیس قدرت هوا پیروی میکردید، ازهمان روحی که هم اکنون در سرکشان عمل میکند. ما نیز جملگی زمانی در میان ایشان میزیستیم، و از هوای نفس خود پیروی میکردیم و خواستهها و افکار آن را به جا میآوردیم؛ ما نیز همچون دیگران، محکوم به غضب خدا بودیم.
دیدیم که سه عامل در شرارت و گناه انسان در کارند : ۱- نفس خود انسان ، ۲- دنیا ۳- شیطان
اوّل- علت فردی (نفس انسان)
از همان کتاب پیدایش آدم و حوّا، از خدا نااطاعتی کرد ند و تصمیم گرفتند ( البته توسط مار وسوسه شدند ) فرمان خدا را بشکنند ، خواستند خودشان خوب و بد را تشخیص دهند وبا این کار از رابطۀ با خدا دور و گناه وارد آنها و در نتیجه وارد نسل انسان شد که میبینیم دامنگیر جهان است . رومیان باب ۵ آیۀ ۱۲ میفرماید
”پس، همان گونه که گناه به واسطۀ یک انسان وارد جهان شد، و به واسطۀ گناه، مرگ آمد، و بدین سان مرگ دامنگیر همۀ آدمیان گردید، ازآنجا که همه گناه کردند“
پس تصمیم خود انسان عامل ورود گناه و ادامۀ آن شده. امّا سئوال این جاست که چرا انسان چنین خلق شده؟ پاسخ این است که خدا انسان را آزاد آفرید و این آزادی ارزشمند است که مثل عروسک کوکی آفریده نشده. ولی در نتیجۀ نا اطاعتی از خدا ( گناه و سقوط انسان ) در طبیعت او خرابی بوجود آمد و دچار فساد و تباهی شده و در درون خود گرایش به گناه دارد. این گرایش به گناه را حتی در بچۀ کوچک هم میبینید. داود میگوید که مادرم در گناه به من آبستن شده. منظور داود این نبوده که مادرش خطایی کرده بلکه به این معنی است که ”از همان شکم مادر گرفتار این تباهی و فساد و گرایش درونی به سمت گناه هستم.“
میبینیم که کتاب مقدس بر خلاف سایر ادیان معتقد نیست که سرشت و فطرت انسان پاک است بر عکس گر چه خدا انسان را پاک آفرید ولی انسان به خاطر گناه سقوط کرد و سرشت پاک او از دست رفت و انسان ناپاک شد و ریشۀ درخت وجود بشر فاسد گردید. و این طبیعت گناهآلود او، نفس یا همان نفس اماره است که مجموعۀ افکار و، تمایلات، ارزشها و شخصیّت سقوط کردۀ اوست. عادتهایی در انسان شکل گرفته و خلق وخویی بوجود آمده که از معیار محبت خدا فاصله گرفته.
افسسیان باب ۴ آیات ۱۷-۱۹ که میفرماید ”در بطالت ذهن خود رفتار میکنند“. ذهن انسان شاید در مسائل علمی مثل فیزیک و ریاضیّات و امثالهم خوب است، اما به محض این که به مسائل اخلاقیّات میرسد دل او سخت است. در ادامه پولس میفرماید که ”عقل آنها تاریک شده، و به علت جهالتی که نتیجه سختدلی شان است، از حیات خدا به دور افتادهاند. آنان چون هر حساسیتی را از دست دادهاند، خویشتن را یکسره در هرزگی رها کردهاند، چندان که حریصانه دست به هر ناپاکی میآلایند“. بنابراین یکی از ریشههای خرابی خود انسان است.
حتی اگر شیطانی وجود نداشت باز خود این انسان ممکن بود کشیده شود به این آلایش. چرا؟ چون آزادی و اختیار داشت که از آن درخت نیک و بد بخورد ، پس هر آن بدون شیطان هم ممکن بود در این نااطاعتی قرار گیرد. و اگر شیطان که فرشتۀ والا مقام و سایه گستر بود سقوط کرد ، انسان هم میتوانست سقوط کند.
دوم- علت جمعی (دنیا):
نظام و سییستم گناه آلودی که انسان تشکیل داده روابط بین آنها و عمل و عکسالعملی که آنها با هم دارند، نظامی را بوجود آورده که از استاندارد الهی معوّج شده. ولی خدا میخواهد که مارا از فساد این دنیا رهائی دهد.
اول پطرس باب ۱ آیه ۴، میفرماید: ”خدا وعدههای عظیم داده تا شریک طبیعت الهی شویم و از این طریق از آن فسادی که در نتیجۀ خواهشهای نفس در این دنیاست برهیم“ .
اول یوحنا باب ۲ آیات۱۵-۱۷ میفرماید: ” دنیا و آچه را در آن است، دوست مدارید. اگر کسی دنیا را دوست بدارد، محبت پدر در او نیست. زیرا هر چه در دنیاست، یعنی هوای نفس، خواهش چشم و غرور زندگانی، نه از پدر بلکه از دنیاست.
عیسی میفرماید در دنیا برای شما زحمت خواهد بود. دنیا نمیتواند شما را قبول کند چون از دنیا نیستید و طرز فکر شما وعلایق شما شبیه دنیا نیست و دنیا با شما دشمنی میورزد. منظور از دنیا تمام ابعادآن را دربر میگیرد (جنبۀ نظامی، فرهنگی، فکری،اقتصادی، اجتماعی،سیاسی و مذهبی و..) همه تحت تأثیر آن است و علل شرارت را تشکیل میدهد.
سوّم : شیطان و قدرتهای تاریکی.
کلام خدا آن را رئیس قدرت هوا هم مینامد. روحی است که در فرزندان معصیت عمل میکند. کلام خدا به نیروهای روحانی اشاره دارد که اول نیکو آفریده شدند ولی سقوط کردند. و این اجازه را داشتند که کارهائی را انجام دهند که با هدف و ارادۀ خدا همسان نباشد. و این وضعیت از همان عهد عتیق خود را نشان میدهد. و عهد جدید به خوبی آن را نشان میدهد. مسیح دائماً خود را با شیطان روبرو میدید.
وقتی مسیح پادشاهی خود را اعلام کرد، یکی از مهمترین کارهای او اخراج این نیروهای تاریکی حاکم بر زندگی دیوزده ها بود. پولس رسول در رسالۀ افسسیان باب ۶ آیه ۱۲ میفرماید که ما را کشتی گرفتن با جسم و خون نیست بلکه با ریاستها و قدرتها و جهانداران این ظلمت و با فوجهای روحانی شرارت در جایهای آسمانی است.
پس دیدیم که ریشۀ مشکل سه عامل است
۱- خود انسان ( نفس امارّه ) .
۲- نظام دنیا با تمام ابعاد جهانی آن .
۳- نیروهای روحانیِِ ( ارواح پلید ) .
یکی ازمشکلاتی که مسیحیان به آن دچار میشوند این است که تمام آثار این شرارت را در یکی از این عوامل جستجو میکنند.
مثلاً گروه اول فقط تکیه به عامل انسان دارند و میگویند که انسان طبیعتش خراب است و راه نجات عوض شدن او با موعظۀ انجیل است و قلب او باید عوض شود و این مسئولیّت ما هست . البته باید قلب عوض شود و لازم هم هست امّا کافی نیست.
گروه دوم اعتقاد دارند که انسان خوب به دنیا آمده ولی جامعه او را عوض میکند و بدی به گونهای به او تزریق میشود. راه حل آن انقلاب اجتماعی سیاسی است. همین انقلابیون پس از انقلاب همان طور وحتی بدتر از قبلی خواهند شد. چون طبیعت آنها کم کم آشکار میشود.
گروه سوم هم مشکل را در شیطان و فرشتگانش میبینند و هر بدی که در کسی ببینند میگویند که حتماّ دیوی در اوست و راه حل را در آزاد کردن او از آن دیو میدانند. اما حتی اگر ارواح را خارج کنید باز هم درمان آن بدی نخواهد بود. چون کلام خدا به هر سه عامل اشاره دارد.
پیروزی عیسی بر شرارت
خدا در مسیح هر سه عامل را شکست داد و عیسی بر هر سه عامل پیروز شد و میخواهد ما را شریک پیروزی خود کند. اما چگونه؟
اوّل – بر نفس پیروز شد . عیسی تنها کسی بود که برای خود زندگی نکرد. زندگی او برای خدا و دیگران بود. و با این کار اولین عامل بدی و شرارت را که خود ما و خواستۀ ما باشد شکست داد و تا به آخر این کار را ادامه داد . تمام زندگی او در سرسپردگی کامل و محبت بیدریغ نسبت به انسانها و خدا بود و پیروزی را در صلیب به کمال رسانید چون جائی بود که نفس راکشت و به بهای از دست دادن جانش از نفس پیروی نکرد . حاضر شد بمیرد ولی نفرت او را پرنکند. همین رابه شاگردان داد و گفت :” هر که میخواهد دنبال من آید باید خود را انکار کند ، صلیب خود را بردارد دنبال من بیاید “. پولس میگوید ” نفس ما با صلیب مصلوب شد “. یعنی انسانیت کهنۀ و سقوط کردۀ ما با صلیب به چهار میخ کشیده شد. و همان آزادی که مسیح داشت ماهم خواهیم داشت اگر در سرسپردگی مسیح زندگی کنیم.
دوّم – او بر دنیا پیروزشد. انجیل یوحنا باب ۱۶ آیۀ ۳۳ میفرماید: ” در این دنیا برای شما زحمت خواهد بود ولی دل قوی دارید ، خاطر جمع باشید زیرا من بر دنیا غلبه پیدا کردم . او در تمام زندگیش بردنیا غلبه داشت و مطیع ارزشها و کالاهای دنیا نشد . در هیچ تصمیمی پیروی دنیا را نکرد . در واقع دنیا را انکار کرد. گر چه عجیب به نظر میآید که چگونه کسی که مصلوب شده بر دنیا غلبه پیدا کرده؟ به ظاهر این حاکمیت زمانش بود که پیروز شد ولی واقعیت این است که عیسی پیروز شد چون به خواسته ها و ارزشهاو حتی تهدیدات آنها تن درنداد. پولس رسول در غلاطیان باب ۶ آیۀ ۱۴ میفرماید “امّا مباد که من هرگزبه چیزی افتخار کنم جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح ،که به واسطه آن، دنیا برای من مصلوب شده و من برای دنیا.”
سوّم – عیسی بر شیطان پیروز شد. او تمام آنها را خلع سلاح کرد. کولسیان باب ۲ ایۀ ۱۵ میفرماید “ریاستها و قدرتها را خلع سلاح کرده، درنظر همگان رسوا ساخت و به وسیلۀ صلیب بر آنها پیروز شد“. و با پذیرش عیسی در قلب خود این پیروزی مال ماست. گرچه این پیروزی به کمال خود نرسیده و این جنگ ادامه دارد ولی در عیسی امکان پذیراست.
چگونگی پیروزی ما بر این سه مشکل
اول: انکار نفس کردن
به مسیح ایمان داشته وتسلیم او بود. تسلیم روحانی.
هر روزه نفس را انکار کرد و به آن خوراک نداد. کلام میگوید هر که برای نفس بکارد از نفس هلاکت را درو میکند. مثل دیدن فیلمهای ناشایست، رفتن به مجالس ناشایست، وهر مکانی که به نفس خوراک میدهد. کلام خدا میگوید بگریز، فرارکن. نمیگوید نهیب بده. مثلاً از دیو شهوت باید گریخت. با نهیب دادن شهوت نمیرود. اگر بایستی، میافتی. اعضای خود را به گناه نسپاری. این اراده و تصمیم ماست. فکر ما باید از روح خدا پر شود وقتی از روح پر شویم شهوات جسم را به جا نمیآوریم. و این با انضباط روحانی امکان پذیر است. با پر شدن از کلام و در اطاعت آن زیستن، دعا، روزه و بدن را تحت کنترل در آوردن.
دوم: منشاء تغییرات اجتماعی شدن
دنیا راه و روش خود را دارد. فکر نکنید همین که قلب ما عوض شود این مشکل حل شده، چنین نیست. نه تنها قلب من و تو و ما باید عوض شود بلکه نظامی که در دنیا وجود دارد. اگر توان عوض کردن آن را داریم باید وارد عمل شد. مثلاً اساس نظام اقتصادی که طمع میباشد (هر کس بتواند بیشتر ببرد)؛ و این از ریشه خراب است. بایستی تغییرات جمعی و اجتماعی صورت گیرد.
سوّم: با شریر مبارزۀ کردن
بعضی همۀ مشکل را فقط در شیطان میبینند و بعضی اصلاً وجود شیطان را کاملاً نادیده میگیرند. سی اس لوئیس در مقدمۀ کتاب نامههای اسکروتیپ مینویسد: دو خطای مشابه و متضاد درمورد شیاطین وجود دارد که ما آدمیان ممکن است گرفتار آن شویم. ۱- وجود آن را انکار کنیم. ۲- به طور جنون آمیز آن را باور کنیم و نسبت به آن توجه نشان دهیم. شیاطین به یک سان از هر دو خطای آدمیان خشنودند. یکی ازموضوعات اصلی عیسی از اوّل تا آخر غلبۀ بر ارواح پلید و مقابلۀ با آنها بود. آنها را بیرون میکرد و این مأموریت را به ما هم داده است.
نتیجه:
در این جهان ما با سه مشکل اساسی روبرو هستیم. ۱- نفس خود، ۲- دنیا، ۳- شیطان. این سه پیروزی و آزادی ما را سلب میکنند. ولی عیسی ما را در تمام این سه قلمرو پیروز کرده است.
گر چه بعد از تولد تازه عوض میشویم ولی کار تمام نشده بلکه تازه شروع کار است. پیروزی کامل خود به خود به دست نمیآید بلکه نتیجۀ ایمان، آگاهی، تسلیم، پایداری و هوشیاری و جنگ مداوم ماست.
حتی بعد از ایمان هم حملۀ شریران ادامه خواهد داشت. این است که پولس میگوید سپر ایمان را بگیرید تا تیرهای آتشین شریر را خاموش کنید. یا پطرس در رساله اولش باب ۵ آیه ۸ میگوید: هوشیار و بیدار باشید زیرا که دشمن شما شیطان چون شیر غرّان میچرخد تا کسی را پیدا کند و ببلعد. یعنی که یک مسیحی هم ممکن است دیو زده شود، گر چه که تسخیر شریر نمیشود ولی تحت تأثیر و نفوذ او ممکن است قرار گیرد اگر مواظب نباشد. باید ایستاد. زیستن درعیسی، اطاعت کلام او، و تسلیم و اعتماد بر اوست که ما را در کار رهائی بخش صلیب یاری میدهد. زیستن عیسی در ما و ما در عیسی است که ما را بر نفس، بر دنیا، و بر شیطان پیروز کرده است. عیسی ما را آزاد کرده و از قدرت تاریکی به پادشاهی خود منتقل نموده.