شرایط دریافت شفا الهی

{s5_mp3}https://icfonline.co.uk/wp-content/uploads/sermons/Mojdeh111009_1030.mp3{/s5_mp3}

انجیل لوقا باب ۱۳ آیات ۱۷-۱۰ شفای زن علیل

 

متن:

چند نکته در این داستان جلب نظر می‌کند.

۱- علاوه بر عیسی یک زن نقش اول رادارد.

۲- در این داستان هیجان و به هم ریختگی نیست.

۳- هیچ اتفاق احسا‌سی نیست .

۴- مهمتر از همه هیچ انتظاری برای شفا نیست. گوئی زن توقعی هم برای شفا نداشته.

 

پس چه شرایطی این زن داشته که واجد دریافت شفا شد؟

به نظر شما اولین شرط دریافت شفای الهی چیست؟

 

اولین شرط این است که مریض باشید.

 

منظور من از مریضی بیماری غیر قابل علاج است که علاج آن بیماری در حوزۀ توانائی خود مریض نیست . مثلاً در بک رابطۀ شکسته با کمی فروتنی شاید بشود رابطه را شفا داد . یا در مشکلات مالی شاید بشود با ولخرجی نکردن در چاه قرض نیفتاد . یا در شفای اخلاقی با کنترل خود در دیدن فیلمهای غیر اخلاقی خود را محافظت کرد. به یاد دارم که خانمی از عینک استفاده می‌کرد و عینک را به زیر پا انداخت و شکاند تا با این کار خدا را در یک قید اخلاقی بگذارد که بدون عینک ببیند. در واقع جنبۀ آرایشی داشت.

 

پس شفای زن در این حوزه‌ها نمی‌گنجید . هیچ یک از این ها نبود بلکه او دروضع اسفناکی بود. کلام خدا می‌گوید روحی ۱۸ سال او را علیل کرده بود . منظور از این عبارت این است که هیچ توضیح و توجیه پزشکی خاصی برای این وضعیّت زن نبود. یادمان باشد که این داستان حقیقی را دکتر لوقا نوشته که یک دکتر یونانی بود . یونان در آن زمان گهوارۀ علم پزشکی بود. اگر مشکل این زن دلیل پزشکی داشت مطمئنّاً دکترلوقا به آن اشاره می‌کرد.

 

بودن این زن در اطراف معبد به ما نشان میدهد که احتمالاً او برای شفا ملاهای یهودی و کاهنان را و هر کسی را که گمان می‌رفت نیروی شفابخشی دارد امتحان کرده بوده. پس بیماری این زن نه با علم آن زمان قابل علاج بود نه با مذهب و مذهبیون آن عصر . او مستأصل و قابل ترحم و دردمند بود که فقط نیاز به فیض و لطف خدا داشت. اغلب معجزات شفا در کلام خدا وضعیتی غیر قابل علاج بوده . مثل مرد مفلوج که دوستایش از سقف او را پائین می‌آورند. یا کور مادرزاد یا دختر یایروس که مرده بود یا شفای مرد دیوانه یا زنده کردن ایلعاذر.

 

آیا شما در چنین وضعیّت غیر ممکنی قرار دارید که غیر از لمس خدا هیچ راه دیگری نیست؟ اگر چنین است ، خبر خوش این است که اولین شرط لازم را دارید.

 

شرط دوم: در کنیسه‌ای که عیسی تعلیم می‌داد، آن زن آن جا بود .

آن زن علیرغم این که در حاشیۀ جامعه بود ، و معلول بود ، و معلولین معمولاً مورد مسخره و اذیّت بودند ، خود را کشان کشان به معبد رسانیده بود . انگیزۀ اوهر چه بوده خود را با تمام ضعف بدنی، به معبد کشانیده بود . شاید هیچ انتظار نداشت و یا شاید حتی باور و امیدی هم نداشت. همین حضور او عاملی بود که لطف و رحمت و فیض و شفقت خدا شامل حالش شود. حتی گر چه کلمه‌ای هم به زبان نیاورده بود که عیسی را متوجه خود کند.

 

کلام خدا می‌گوید عیسی او را دید و او را نزد خود فرا خواند.

 

اگر شما هم چنین موقعیتی دارید ، بدانید اگر هیچ کس شما را نبیند ، عیسی شما را می‌بیند.

 

 

سومین شرط شفا قدم ایمان است.

 

قدم سادۀ ایمان . نه قدم احساسی ، نه قدم هیجانی و عاطفی چون گریه یا هر چه . یک قدم سادۀ ایمان . چون عیسی او را دید او رانزد خود فرا خواند. توجه کنید که عیسی به سمت او نرفت ، بلکه او را نزد خود فرا خواند. فراخواندن عیسی مستلزم یک قدم ایمان از طرف زن بود . مثل آن کور را که عیسی روی چشمش گل مالید و گفت برو به حوض سیلوحا و چشمت را بشوی . قدم ایمان.

 

این زن در چند حالت قدمهای ایمان را بر داشت:

 

اول: او با وجودی که ممکن بود در این چالش باشد که چرا عیسی از همان جا مرا شفا نداد. چرا جاضر شده من با این سختی از میان این جمعیت نزدش بروم . ولی او صدای خدا راشنید و فهمید که اگر شفا دهنده‌ای هست همین است. شما چه؟ آیا ممکن است بر نداشتن قدم ایمان شما را از شفای الهی باز دارد. و توجیهات و دلایل عقلانی و منطقی ،مذهبی و الهیاتی و ضعفها شما را از شفا محروم کند. این زن قدم ایمان را علیرغم نقص عضو برداشت.

 

دوم: او ۱۸ سال گرفتار ستم و اسارت این مریضی بود . تمام تلاش خودش را برای شفا کرده بود .و به هر دری زده بود . او دیگر به دنبال شفا نبود. ولی با وجود شکها و تردیدها وقتی صدائی او را فرا خواند قدم برداشت.

 

شما چه؟ اگر سیگار را نمی‌توانی ترک کنی یا الکل یا افسردگی و هرچه که غیر قابل توجیه شده و شما رابه خاطردروغهای ذهنی از قدم ایمان باز نگه داشته، بدانید که امکان پذیر است. فقط قدمی ساده به سوی ایمان بردارید .

 

سوم: سومین قدم ایمان زن این است که

 

۱- با وجودی که از نظر قوم او نجس بود و مورد قبول برای پرستش نبود و

۲- با وجودی که می‌دانست که طبق رسم یهود روز شبات هیچ کاری نباید انجام گیرد (آن روز شبات بود) و

۳- این که او زن بود و حالا باید از میان جمعیّت مردان عبور می‌کرد. حتی یهودیان زنان سالم خود را آن جا به میان مردان نمی‌بردند و حتی زنان خود را در میان جمع دست نمی‌زدند چه برسد به زن غریبه و آن هم زن علیل که از نظر مذهبی اصلاً نباید دست می‌زدند والّا نجس می‌شدند، پس مورد اکراه قوم هم بود، ولی این زن علیرغم تمام این عوامل بازدارنده قدم ایمان را برداشت.

 

امروز ما چه عواملی داریم که سالها ما را در بند کرده و نتوانستیم لذت آزادی یا شفا یا نجات را بچشیم. اجتماع ما ، دوستان ما ، تعصبّات شخصی ما ، ترسهای ما که عاقبت کار چه می‌شود.

 

پیام ملکوت خدا ، دست عیسی امروز شفا بخش است. بدون عیسی هیچ امیدی نیست . اگر کسی شفا می‌دهد خود عیسی است . نباشد که محروم شویم. اگر کلام خدا را می‌شنوید گوشهای خود را ستگین نکنید . امروز روز نجات است و گرۀ کار شما به جز دست خدا قابل گشایش نیست.

 

دعا کنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا