چگونه در شرایط ناسازگار شاگرد عیسی بمانیم؟

دانیال در محیط و موقعیتی ناسازگار و در تبعید زندگی کرد. اما او نه فقط عهد خود را با خدا فراموش نکرد، بلکه در سرزمین تازه شکوفا و بر اجتماع خود تاثیر گذار شد. زندگی او برای امروز ما چه درس و پیامی دارد؟

***

دانیال: شاگردی متعهد

فصل اول کتاب دانیال تصویری از فضای حاکم بر دوران زندگی دانیال و دوستانش به ما می‌دهد. دنیای آنها آشفته بازاری بود که ناامیدی و نگرانی از آینده موج می‌زد. ساکنان قسمت جنوبی اسرائیل به اسارت نبوکدنصر، پادشاه بابل درآمده بودند. آیات اولیه (۱ و ۲) ماجرای سقوط اورشلیم را به طور خلاصه شرح می‌دهد.

ارمیا، یک نبی هم عصر دانیال بود که شرایط آن روزگار را به شکل واضح‌تری برای ما توضیح می‌دهد. ارمیا چنین نبوت کرده بود:‌

«از سال سیزدهم یوشیا پادشاه یهودا پسر آمون تا به امروز، به مدت بیست و سه سال کلام خداوند بر من نازل گشته و من بارها با شما سخن گفته ام، اما شما بدان گوش نسپرده‌اید؛…» (ارمیا ۲۵: ۳)

خدمت ارمیا در چند کلمه خلاصه میشد! او ۲۳ سال به یهودیان ساکن یهودا هشدار می‌داد که شما عهدشکنی کرده اید و در عهد خود با خدا استوار نبوده‌اید. زندگی شما طوری بوده که نشان از چنین رابطه عهدی با خدا نداشته است. باید توبه کنید وگر نه خدا از خادم خود نبوکدنصر استفاده خواهد کرد و او بر شما هجوم خواهد آورد و … (ارمیا ۲۵: ۸)

مردم نمی‌توانستند این را باور کنند. چطور ممکن است خدا یک شخص پلید و شریر مثل نبوکدنصر را به عنوان «خادم خود» بر علیه قوم خدا به کار گیرد. البته منظور ارمیا این بود که اگر قوم من به ندای من برای توبه توجه نکرده‌اند. بنابراین، خدا هم نبوکدنصر را به خدمت خواهد گرفت و از او برای تحقق اهدافش استفاده خواهد کرد.

قبل از اینکه نبوکد نصر به یهودا هجوم بیاورد و همه دارایی های معبد را به غارت ببرد، عده ای از شهروندان اورشلیم را به بابل به تبعید برد. دانیال میان این عده بود.

در تبعید بود که نامه‌ای از ارمیا دریافت کرد که متن آن را در ارمیا ۲۹ می‌خوانیم. در قسمتی از آن می‌خوانیم:

خداوند لشگرها، خدای اسرائیل، به تمامی تبعیدیانی که من ایشان را از اورشلیم به بابل تبعید فرستادم، چنین می فرماید: «خانه ها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ باغها احداث کنید و از ثمره آنها بخورید؛ زنان بگیرید؛ و صاحب پسران و دختران بشوید؛ برای پسرانتان زن بگیرید و دخترانتان را شوهر دهید تا آنان نیز صاحب پسران و دختران گردند؛ در آنجا زیاد شوید و کم نگردید. جویای سعادت شهری باشید که شما را بدانجا به تبعید فرستادم، و برای آن به درگاه خداوند دعا کنید، چرا که سعادت شما در گرو سعادت آن شهر است.»

پس خدا می‌خواهد به یهودیان بفهماند که شما تمام وقت خود را آنجا به ناله و شکایت نگذرانید. من مقدر کرده ام شما آنجا باشید. دانیال این نبوت و فرمایش خدا را آویزه گوش خود قرار داد.

اما داستان دانیال چه ربطی با امروز ما دارد؟

الف) شاگردی در محیطی ناسازگار

اگر شما امروز به عنوان شاگرد مسیح در این دنیا زندگی می‌کنید، دنیای شما ضرورتا محیطی دلپذیر نیست و به خوشرویی پذیرای شما نخواهد بود. ما خوانده شده ایم که در شرایط و محیط ناسازگاری که در آن هستیم نه تنها بمانیم، بلکه شکوفا هم بشویم.

خیلی اوقات منتظر شرایط و موقعیتی می‌شویم که از هر نظر مناسب و ایده آل و مثبت باشد. همه چیز بر وفق مراد باشد. ولی واقعیت این است که اینطور نخواهد بود. خیلی اوقات شرایط نه فقط ایده‌ال نیست بلکه ناسازگار و مخالف شما هم هست. چالش پیش روی یک شاگرد نه فقط این است که باید در چنین شرایطی باشد و بماند، بلکه باید زندگی و ارزش‌هایش به طور قابل تمایزی با محیط اطرافش تاثیرگذار باشد.

ما «در» دنیا هستیم… «بدون تعلق» به دنیا … ولی در عین حال «فرستاده شده» به دنیا … هستیم. هر سه بخش این حقیقت را باید در کنار هم نگه داریم. اگر فقط بر بخش اول تمرکز کنیم، مدام از خدا شاکی خواهیم بود که چرا ما را «در» چنین شرایطی قرار داده و رها کرده است. اگر بر «عدم تعلق» به دنیا تمرکز کنید، مدام خود را به انزوای بیشتر ترغیب می‌کنید. اگر تمام همّ و غم شما این باشد که «فرستاده شده» به دنیا هستید، ممکن است همرنگ آن شده و دیگر نشانی از اصل خویش برایمان نماند. ولی ما قرار نیست که یکی از اینها باشیم. بلکه هر سه واقعیت را به شکل همزمان و به موازات هم پیش ببریم.

ب) تمایز و تک رنگی (به جای همرنگی)

دانیال یک نمونه عالی از ایمانداری متعهد و شاگردی جدیا ست. در آیات ۳ تا ۵ می‌خوانیم:

«آنگاه پادشاه به اشفناز، رئیس خواجه سرایان خویش فرمود تا شماری از بنی اسرائیل، هم از شاهزادگان و هم از اشراف‌زادگان را بیاورد. این جوانان می‌بایست بری از هر نقض عضو، خوش سیما و ماهر در هر گونه حکمت می‌بودند؛ همچنین دانا در معرفت، فهیم در علم، و قابل برای ایستادن به خدمت در کاخ پادشاه، تا زبان و ادبیات کلدانیان را به ایشان بیاموزند.»

این تصویر شرایطی است که دانیال «در» آن قرار گرفته.

نبوکدنصر که پادشاهی شرور و بی رحم بود، زیرک بود. او نخبگان ممالک تسخیر شده را گل چین کرده و در فرهنگ و جهانبینی خود آموزش می‌داد تا بعد بتواند از آنها در حکومت‌داری امپراطوری خود استفاده کند. دانیال یکی از کسانی که چنین فرصتی برایش پیش آمده. اما مشکلی هم وجود داشت. دانیال و سه دوست دیگرش یهودیانی متعهد بودند؛  هم به آداب و رسوم فرهنگی و هم به باورهای دینی‌شان. نبوکدنصر و بابلی‌ها «زبان» آنها را تغییر دادند.(آیه ۴) گفتند: اشکالی ندارد.  «ادبیات»‌ آنها را تغییر دادند و علومی را به آنها می‌اموختند که با روشها و پیش فرض‌ها و شاید جهانبینی آنها متفاوت و گاه متضاد بود. گفتند: اشکالی ندارد. «نام» آنها را تغییر دادند. آن را هم پذیرفتند.

اما یک مشکل دیگر هم وجود داشت. یکی از شرایط پذیرش این بورسیه تحصیلی سه ساله، و شغل تضمینی با درآمد بالا، این بود که باید از خوراک و شراب پادشاه می‌خوردند و می‌نوشیدند. یعنی باید سبک زندگی آنها هم تغییر می‌کرد. واکنش دانیال چیست؟

«اما دانیال در دل خود عزم کرد که خود را با بطعام پادشاه و شرابی که وی می‌نوشید، نجس نسازد. پس از رئیس خواجه‌سرایان اجازه خواست تا خود را نجس نسازد.» (دانیال ۱: ۸)

قوم اسرائیل دعوت شده بودند که قومی متمایز از دیگر قوم ها باشند. این تمایز گاه در سنت لباس و پوشاک و گاه در خوراک و نوشیدنی ها هم دیده می‌شد. آنها یادگرفته بودند که به عنوان یک یهودی نباید در ضیافت‌ها و خوراک‌های غیریهودیان بت پرست شرکت جویند. زیرا همنشینی با آنها عادات و باورهای بد را هم به همراه می‌اورد.

دانیال تغییر نام و زبان و ادبیات را پذیرفت. او می‌دانست در این محیطی ناسازگار زندگی می‌کند و می‌خواست زندگی پرباری داشته باشد. اما حاضر نبود در همه چیز کوتاه بیاید. یک حدی هم برای خودش قائل می‌شود.

وارد مذاکره می‌شود. به رئیس خواجه سرایان می‌گوید: حاضرید مدتی به من خوراک و رژیم غذایی خاص خودم را بدهید و بعد شرایط را بسنجید؟  من اعتماد دارم که خدای من در این شرایط عمل خواهد کرد و سلامت جسمی من و دوستانم را تضمین خواهد کرد حتی بهتر از دیگر دانشجویان آکادمی.

در همین فصل اول کتاب دانیال سه نشانه وجود دارد که دانیال این حرف را از سر احساسات نگفته. او به نقش و حضور فعال خدا در گذشته، حال و آینده خود ایمان داشت:

(۱) سقوط اورشلیم: خدا به دست نبوکدنصر تسلیم کرد (آیه ۲)

(۲) خدا رئیس خواجه سرایان را بر آن داشت تا به نظر لطف و شفقت به دانیال بنگرد. (آیه ۹)

(۳) خدا به دانیال و دوستان جوانش «مهارت در هر گونه ادب و حکمت عطا فرمود» (آیه ۱۷)

پس دانیال پشتش گرم است. یک اعتماد و ایمان راسخ دارد به اینکه خدا حامی کسانی می‌ماند است که در عهد خود با او وفادار می‌مانند.

«آنانی که نام تو را می شناسند، به تو توکل می کنند، زیرا تو ای خداوند، کسانی را که جویای تو هستند ترک نکرده ای.» (مزمور ۹: ۱۰)

ج) نقش تأثیرگذار

خواندگی ما در جامعه ای که به آن فرستاده شده ایم و در آن هستیم این است که با نیازها و شرایط روزگار و اجتماع آشنا باشیم. در ضمن طوری زندگی کنیم که هم همرنگ جماعت نشویم و هم بتوانیم آن را به شکل مثبتی دگرگون کنیم؛ مثل نور و نمک.

وقتی مسیح در موعظه سر کوه (متی ۵) کلیسا و شاگردان خود را به نور و نمک تشبیه کرد (آیه ۱۳ تا ۱۶) فقط به جنبه تفاوت و متمایز نور و نمک توجه نداشت. او فرمود: «شما نور جهانید…پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند.»

مسیح مسئولیت تأثیرگذار بودن مسیحی بر جامعه غیرمسیحی را در هر دو مثال مد نظر دارد. کلیسا و مسیحیان باید متفاوت از غیرمسیحیان باشند. اما شاگرد مسیح غیر از تمایز، باید تأثیر هم داشته باشد؛ چنانکه تأثیر نمک با فساد، و نور بر تاریکی است. «نور را باید در چراغدان گذاشت که بتابد و نه زیر کاسه‌ای پنهان کرد.»

دانیال هم چنین شهادتی از خود باقی گذاشت. او سرآمد همه مشاوران دربار شد تا جایی که در حکومت بابل شخص سوم مملکت شد (۵: ۲۹). بعد از تصرف بابل توسط داریوش پادشاه هم به مقام وزارت رسید. شاید از معدود اشخاصی است در تاریخ که نشان داد می‌توان در کار سیاست بود، و همچنان زندگی خداپسندانه‌ای داشت!

نتیجه‌گیری

نمونه دانیال خیلی به شرایط عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم هم خوانی دارد:

خدا، شما را خوانده است تا با ایمان، اعتماد و توکل به خدا «در» دنیایی ناسازگار زندگی کنیم. در ضمن خصوصیات شخصیتی از شما بروز کند که شما را از دیگران به طرز مثبتی «متمایز» کند. و با حفظ تمایز در دنیای ناسازگار، خاصیت نور و نمک داشته باشید تا نور، نجات و نیکی خدا پدیدار شود.

اگر بخواهیم یک چیز از فصل اول کتاب دانیال یاد بگیریم این است که مثل دانیال:

* بدانیم از کجا آمده‌ایم: خدا حاکم بر دنیاست. گذشته ما، حال ما و شرایطی که در آن قرار داریم تحت حاکمیت خداست. توانایی‌ها و استعدادها و آینده ما هم دست خداست.
* برای چه آمده‌اید: فرستاده شده‌ایم تا نور و نمک باشیم و تاثیرگذار
* به کجا می‌رویم: رنگ تعلق به این دنیا به خود نگیریم؛ هر چند بهایی هم بابت آن بپردازیم.

باشه که خدا ما را یاری کند تا این حقایق فکر و نگاه ما را دگرگون، دل ما را پر از اشتیاق و اعتماد به او، و اراده‌ مان را مثل دانیال مصمم بکند تا بتونیم برای مسیح شاگردانی باشیم افتخارآفرین. طوری که اگر عیسی مسیح هم حساب فیسبوک داشت… عکس و پروفایل شما را share می‌کرد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا